زندگی پس از مرگ: حقایق، داستان ها، موارد واقعی

Anonim

زندگی پس از مرگ: واقعیت ها، داستان ها، موارد واقعی همیشه به شدت علاقه مند به بشریت بوده است. پس از همه، آنچه فراتر از آن است، همیشه تمایل به باز کردن این رمز و راز را افزایش می دهد، کلید را از درب قفل شده پیدا کنید.

خوشبختانه، علاوه بر اسطوره ها و گمانه زنی ها، تعداد کافی از داستانهای بیماران واقعی وجود دارد که فرصتی برای بازدید از "یک پا در آن نور" داشتند. من پیشنهاد می کنم خود را با چندین مورد در مواد امروز آشنا کنید.

زندگی پس از مرگ

زندگی پس از مرگ: داستان های شاهد عینی

پیدا کردن آنچه که شما در انتظار امروز - یک طالع بینی برای امروز برای همه نشانه های زودیاک

با درخواست مشترکین متعدد، ما یک برنامه دقیق فال را برای یک تلفن همراه آماده کرده ایم. پیش بینی ها هر روز صبح برای علامت زودیاک شما آمده است - غیرممکن است که از دست ندهید!

دانلود رایگان: Horoscope برای هر روز 2020 (موجود در آندروید)

داستان های داده شده در این مقاله توسط من در منابع بنیاد تحقیقاتی نزدیک به مرگ کشف شد که به معنی "پایه و اساس مطالعه تجربه نزدیک به جیوه است.

این سایت به طور خاص برای افرادی طراحی شده است که برای زنده ماندن به مرگ بالینی زنده بمانند. در حال حاضر آنها می خواهند در مورد تجربه خود را در سراسر جهان بگویید.

زبان این منبع انگلیسی است، اما امکان تغییر آن در منوی "زبان ها" وجود دارد، جایی که انتخاب زیادی از زبان های مختلف ارائه شده است.

وب سایت NDERF تعداد زیادی از داستانهای تجربه نزدیک به تفکر (ASP اختصاصی) را ارائه می دهد. در جرم اصلی، آنها به دلایل آشکار به زبان انگلیسی نوشته شده اند، اما برخی از بخش ها به روسی ترجمه شده اند.

و جالب ترین چیز - اگر شما همچنین فرصتی برای زنده ماندن به مرگ بالینی داشته باشید، می خواهید احساسات خود را به اشتراک بگذارید - در سایت شما می توانید آن را انجام دهید.

فقط یک پرسشنامه ویژه را پر کنید، تمام موارد را مشخص کنید و به دنیای تاریخ OSP خود بگویید.

زندگی پس از مرگ - اعتراف مرد مرده

و اکنون بیایید به جالب ترین برویم - با برخی از داستانهای افرادی که از توقف قلب جان سالم به در بردند، آشنا شویم. آنها به صورت اختصار داده می شوند، با نسخه های کامل تر شما منبع فوق را بخوانید.

تاریخ 1. با ویرجینیا اتفاق افتاد

این زن در خلق و خوی مطرح بود، زیرا اولین روز تعطیلات تابستانی بود. او تعداد زیادی از برنامه ها را داشت: کار به عنوان یک معلم، مزرعه اش، کودک و همه اینها در 46 ساله! اما در آن روز، در 2 ژوئن، زندگی او به طور اساسی تغییر خواهد کرد.

همه چیز با ظهور درد قفسه سینه وحشتناک آغاز خواهد شد. ویرجینیا احساس بدی کرد که او مجبور بود از کار بیرون بیاید، پسر ارشد خانه اش را منحرف کرد.

زن به طور انحصاری پیشنهاد کرد که او فقط یک ریفلاکس اسید بود، بنابراین تصمیم گرفتم کمی در جکوزی کمی آرام باشم. او شروع به استفراغ کرد (یکی از علائم حمله قلبی، اما او هنوز چیزی را درک نمی کرد).

او بدتر و بدتر شد، او به اتاقش افزایش یافت و سپس صدای را شنید. او دستور داد که او به اورژانس برود تا به بیمارستان برود. ویرجینیا این صدا را به رسمیت شناخت - 25 سال پیش، او قبلا او را شنید. سپس او به او هشدار داد که او را عوض نکند، اما او تبدیل به یک تصادف شد، تقریبا زندگی خود را از دست داد.

حالا او تصمیم گرفت اطاعت کند و به بخش اورژانس برسد. پزشکان مبتلا به حمله قلبی سنگین او هستند. سپس زن به طور ناگهانی احساس می کند که چگونه از بدن خارج می شود، همه چیز در همان زمان کاهش می یابد.

او دوباره صدای خود را می شنود که او را آرام می کند و مخالفت نمی کند. ویرجینیا می گوید که او به عنوان درون خودش بود، همه چیز را دیدم که از سلول های خورشیدی اتفاق می افتد.

زندگی پس از مرگ

یک بار در آستانه زندگی و مرگ، زن با شورا و خدا ملاقات می کند. قبل از چشمان او تمام زندگی زندگی را جابجا می کند. این از وحدت کامل فرد و جهان آگاه است. ویرجینیا از طریق جهان حرکت می کند، متوجه می شود که مرکز آن خدا (یا آگاهی او) است، و تمام روح ها با آن ارتباط نزدیکی دارند. او می تواند همانند خدا احساس کند، همانند او می داند.

او مانند یک نور سفید خالص نگاه کرد و روح دیگری را دید - هر کدام از آنها رنگش را داشتند. آنها همچنین از طریق زندگی خود نگاه کردند، برخی نمیتوانند ببینند که چه کاری انجام می دهند و رفتند. صدای گفت ویرجینیا تردید ندارد که او نور خداست.

پس از آن، زن به یاد می آورد آنچه در روز در بیمارستان بود، و هنگامی که او بازگشت به بدن خود، شب آمد. این اتفاق افتاد زمانی که از آمبولانس حمل شد و چرخ چرخ چرخ بالاتر از یک شیء ضربه.

تجربه تجربه نزدیک به ذهنیت، قوی ترین تصورات را برای زنان آمریکایی بازگرداند "از این نور".

تاریخ 2. با النا رخ داده است

زن در طول عملیات از OSP جان سالم به در برد. آخرین خاطرات مداخله، استنشاق ماسک با بوی ناخوشایند است که از طریق آن بیهوشی خدمت می کرد. سپس خاطرات روشن ظاهر شد زمانی که النا از بدنش بیرون آمد و زیر سقف بود.

این به نظر می رسید یک ابر از رنگ صورتی، اما نه دور، اما کمی به شدت به شدت در قسمت بالا و پایین. شکل ابر کمی تغییر کرد، اما همان اندازه را حفظ کرد.

این زن احساس سبکی فوق العاده ای داشت، سعادت، که او نمیتوانست با احساسات زمین مقایسه کند. او در آنجا احساس کرد. او خاطرات مبهم داشت که زمانی که او قبلا همان لذت را تجربه کرده بود. ترس، درد و سایر علائم ناخوشایند به طور کامل وجود نداشت.

اما زمانی که النا به پایین نگاه کرد، بدنش را دید که در جدول عملیاتی دروغ می گوید. دو زن از دکتر بر او خم شدند. با این حال، دختر بی تفاوتی به دستکاری های پزشکی در زیر واکنش نشان داد.

این فرصت بسیار قوی بود که از طریق دیوارها دیدن کرد: بنابراین او معتقد بود که بیمارستان از Breven ساخته شده است (اگر چه در بالای دیوارها گچ شده بود). به دنبال یک جهت دیگر، از طریق دیوارهای النا، اتاق ها را دیدم، این چیزی را جذب نکرد. سپس او به راهرو درخواست کرد، جایی که یک مرد نشسته بود، سرش را نگه داشت.

او در مورد والدین خود افکار داشت، که احتمالا در حال حاضر نگران هستند. با این حال، زن احساس ناراحتی و نه رانش آنها را نداشت - هیچ چیز از آنچه که او در طول زندگی تجربه کرد. و اگرچه او پدر و مادرش را خیلی دوست داشت، اما با بی تفاوتی کامل پوشش داده شد - دولت جدید او نگران او بود.

ناگهان او صدایی را می شنود که می گوید: "زمان بازگشت است!" او به خوبی تحویل داد که برای یک لحظه به نظر او به نظر می رسید، می گوید. النا شورش کرد، او به شدت نمی خواست به عقب برگردد، زیرا او خیلی خوب بود، عذاب بیشتری را تجربه نکرد.

اما صدای فقط یک بار دیگر اعلام کرد "وقت آن است که بازگشت!" پس از آن، ابر صورتی خود را به عنوان اگر جریان هوا تحت فشار قرار داد، بازگشت به بدن (برای plexus خورشیدی).

سپس زن خود را در بخش بیمارستان آمد. او چندین ساعت یک سردی وحشتناک را تجربه کرد، هرچند خیابان تابستان و سی سی درجه حرارت بود. و او با یک جفت پتو گرم پوشیده شده بود، پاشنه های داغ در پاهای خود وجود داشت، اما دندان هایش از سرما به دست آمد.

زندگی پس از مرگ

تاریخ 3. این اتفاق با جفری اتفاق افتاد

این داستان غم انگیز به نام جفری به نام جفری زمانی که او را به یک تصادف ماشین با خانواده اش تبدیل کرد، اتفاق افتاد. در آن، او آسیب های وحشتناکی را دریافت کرد، او مجبور شد پای چپ را به زانو متصل کند، 18 عملیات را نقل مکان کرد. اما بدترین، به گفته وی، از دست دادن همسر عزیزش و یک پسر جوان است.

جفری به اندازه 7 سال مورد نیاز بود تا از آنچه اتفاق افتاده حرکت کند و تصمیم بگیرد جهان را در مورد آنچه که تجربه کرده است، بگوید. و پس از 14 سال، او یک کتاب را منتشر کرد، جایی که او تجربه OSP خود را توصیف کرد. در زیر داستان جفری از وب سایت NDENF است.

مرد پس از یک حادثه از بدن او بیرون آمد و به دنیای دیگری تبدیل شد - جهان نور. در آنجا، او همسر مرده خود را در همان حادثه دید، او به او گفت که به خانه بازگردد تا از پسر ارشد مراقبت کند (او نیز پس از حادثه زنده ماند).

در طی مداخلات جراحی متعدد پس از آن، جفری اغلب اغلب بین دو جهان است. او آشکارا جدی دریافت خواهد کرد، با موجودات معنوی ارتباط برقرار می کند و حقیقت را می داند.

او یاد می گیرد که دنیای معنوی را درک کند و همچنین عشق بی قید و شرط را برای خداوند کشف کند. درک او از دیگران به شدت تغییر خواهد کرد: او به طور کامل از محکوم کردن آنها رد خواهد شد، زیرا آنها شروع به دیدن آنها خواهند کرد زیرا آنها در چشم خدا هستند.

علاوه بر این، یک مرد فرصتی برای احساس دیگران داشت. در حال حاضر او کاملا از وجود خدا که ما را دوست دارد، متقاعد شد که همه چیز را در مورد هر فرد می داند. و او اطمینان داد که زندگی به وضوح معنی دارد و اهمیت زیادی برای نگرش ما نسبت به دیگران دارد.

تاریخ 4. این اتفاق با تام اتفاق افتاد

در خانه ای که مرد زندگی می کرد، گرمایش کار متوقف شد، تصمیم گرفت آن را حل کند. او همسر خود را با فرزندان خود به مادرش فرستاد تا آنها سرزنش نکنند و خودش شروع به تعمیر کرد. این فرایند زمان بیشتری را نسبت به شمارش تام گرفت، بنابراین او بسیار خسته بود، آن شب بود، او می خواست خواب.

از آنجایی که درجه حرارت در خانه بسیار کم بود، مرد روی کوره چرخانده شد و درب را باز کرد. علاوه بر این، او یک بخاری را در اتاق قرار داد. سپس او به رختخواب رفت و به زودی خوابید.

در لحظه بعدی، او به جای پر از نور سفید روشن شد. در آنجا او ایستاده بود و احساس عشق بی حد و حصر برای خود اطراف آن از همه طرف. او متوجه شد که او در کنار خدا بود.

خداوند شروع به صحبت کردن با او کرد، اما نه از طریق کلمات و ذهنی. او گفت که او او را دوست دارد و به او افتخار می کند. این مرد عشق عظیمی، صلح و هماهنگی را احساس کرد که می خواست در آن جا برای همیشه بماند. و او متوجه شد که اگر مورد نظر باشد، می تواند آن را انجام دهد.

با این حال، کسانی که در مورد همسر و فرزندان بوجود آمده اند، چقدر آنها باید بدون سرپرست خانواده زندگی کنند، او را مجبور به فکر کردن درباره آن کرده است. به طور ناگهانی، تام به خود آمد - او در حیاط خود بر روی زمین بود، دروغ گفتن بر روی برف. او دید که دود از درب ورودی خارج می شود. این مرد به خانه فرار کرد، شروع به خاموش شدن آتش کرد.

معلوم شد که بخاری، در حالی که او خوابید، خروجی را ذوب کرد، از آتش سوزی در خانه با تخصیص مقدار زیادی از دود. تام می تواند روشن شود، و چگونه معلوم شد که خارج از آن - یک رمز و راز خود را حفظ می کند.

او متقاعد شده است که او نه تنها یک رویا را تجربه کرد، زیرا او هرگز در زندگی او آگاهی بیشتری نداشت. او مطمئن است که زمانی که زمان می آید، آن را دوباره در آن مکان زیبا تبدیل خواهد شد.

شما می توانید از چگونگی برخورد با چنین داستان هایی بپرسید - صادقانه باور کنید یا شک و تردید دارید، اما این واقعیت همچنان یک واقعیت است: در دنیای ما اسرار زیادی وجود دارد که بشریت هنوز قادر به توضیح نیست.

ادامه مطلب